فرانسه . ایران . مسلمانان : فام

روابط میان فرانسه و مسلمانانِ جهان ؛ و فرانسه با ایران و ایرانیان

فرانسه . ایران . مسلمانان : فام

روابط میان فرانسه و مسلمانانِ جهان ؛ و فرانسه با ایران و ایرانیان

این سایت بیشتر به روابط اقتصادی و سیاسی ایران و فرانسه درسالهای 1394 ، 1395 ، 1396 و 1397هجری خورشیدی اختصاص یافته است . مسلما" مسؤولان گرامی ، مدیران آگاه ، و دانش پژوهان ارجمند توقع ندارند که ما تمام استعداد اطلاعاتی ، و تحلیل و تفسیر های خود را طی این نمایه گونه کروولوژیک بیاوریم ؛ گرچه اخباری مشروح تر و به تفصیل با مکمل هائی تحلیلی و تفسیری در سوابق دویست ساله ، و امور و مسائل موجود ، نزد ما محفوظ می باشند ؛ و در صورت ضرورت ، و نه به صورتی سوداگرانه و فروش اطلاعات خام ، به متقاضیان شایسته ی امر ارائه خواهند گردید .
Alireza Ayatollahiعلیرضا آیت اللهی با قریب به هشت سال تحصیلات عمرانی - اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی در دوره های کارشناسی - کارشناسی ارشد - و دکتری در فرانسه ؛ پژوهشگر و استاد سابق دانشگاهها ، استاد سابق پژوهشهای بازرگانی ، و دبیرسابق پژوهشی در سازمان مدیریت ، با قریب به پنجاه سال مطالعه در باره فرانسه - ایران ؛ و روابط بین این دو کشور ؛ هم اکنون هفتاد و سه ساله ، و بازنشسته است .
پیوندها

۲۲۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۱۷ ب.ظ

آشتی فرانسه با اقتصاد آزاد

دخبر: ۱۹۴۹۳۳ 
آشتی فرانسه با اقتصاد آزاد

مکرون به میراث «پست‌مدرن‌ها» پشت پا می‌زند

آشتی فرانسه با اقتصاد آزاد

امانوئل مکرون در سال ۲۰۱۵ و پیش از استعفا به‌عنوان وزیر اقتصاد دولت فرانسوا اولاند نظر خود در مورد دموکراسی فرانسوی را در مصاحبه با روزنامه «Le ۱ » چنین ابراز کرد: «دموکراسی همواره به معنای نوعی ناتمام بودن است... در سیاست‌های فرانسه، این فقدان در شخصیت پادشاه متجلی می‌شود که شدیدا معتقدم فرانسوی‌ها مرگ او را نمی‌خواهند.» شاید برای یک ناظر خارجی این توضیح اندکی مبهم به نظر برسد. منظور او این بود که مردم فرانسه به‌طور غریزی خواهان دولتی قوی با رهبری متمرکز هستند که فرانسه بهترینِ آن را دارد، وقتی قوه مجریه به راستی حکومت می‌کند نه اینکه صرفا به‌عنوان ابزاری برای رقابت‌های ایدئولوژیک و فردی به خدمت گرفته می‌شود.

ه گزارش اقتصادنیوز ، با این توضیح، «رونالد تی یرسکی» در تحلیلی در شماره فوریه ۲۰۱۸ مجله فارن افرز می‌افزاید: این احساس در سیاست‌های فرانسه طی دو قرن از زمان انقلاب فرانسه تا دو امپراتوری، رژیم ویشی و پنج جمهوری پارلمانی به اجرا در آمده است. در ادوار مدرن، این مساله به‌ویژه برجسته شده است.

در سال ۱۹۵۸، آخرین رئیس‌جمهور جمهوری پنجم یعنی «رنه کوتی» شارل دوگل را متقاعد کرد که برای دست و پنجه نرم کردن با بحران نظامی که دولت فرانسوی الجزایر را به لرزه در آورده بود به قدرت بازگردد؛ دولتی که در آن زمان بخشی از فرانسه بود. بحران الجزایر آنقدر بی‌ثبات‌کننده بود که نزدیک بود خشونت را به سرزمین اصلی فرانسه منتقل کند. جمهوری چهارم- با پارلمانی که میان احزاب ناسازگار ایدئولوژیک تقسیم شده بود و رئیس‌جمهوری که ضعیف بود- در آستانه فروپاشی بود.

دوگل به محض حضور در قدرت این بحران را به فرصتی برای نگارش قانون اساسی‌ای تبدیل کرد که به رئیس‌جمهوری قدرت کافی برای استیلا بر نظام حزبی از هم گسیخته را می‌داد. او سپس این ریاست‌جمهوری را به نوعی پادشاهی منتخب و فرانسه را به «سلطنت جمهوری‌خواهانه» تبدیل کرد به‌گونه‌ای که مفسران فرانسوی این کشور را از آن زمان چنین نامیده‌اند. با وجود قدرت فراوان این پست اما فقط دو رئیس‌جمهوری از پتانسیل این مقام به شکل کامل استفاده کردند: یکی، شخص دوگل بود و دیگری فرانسوا میتران سوسیالیست. بقیه روسای‌جمهور یا این ابتکار را از دست دادند یا هرگز پا در این وادی نگذاشتند.

اکنون اما در فرانسه عصر مکرون، سومین رئیس‌جمهوری تحول خواه خود را یافته است. همچون دوگل و میتران، مکرون در نظر دارد که چیزی بیش از یک رئیس‌جمهور باشد. او می‌خواهد کارهای بزرگی را کامل کند. البته مکرون، دوگل نیست ومشکلات و دشواری‌های فرانسه هم همان دشواری‌های طی جنگ دوم جهانی یا جنگ الجزایر نیست. اما مکرون دارای حس تقدیر شخصی است شبیه به تقدیر دوگل؛ تقدیری که با این ایده که فرانسه قرن ۲۱ چه باید باشد، در آمیخته است. دیدگاه مکرون در مورد فرانسه در بطن خود عمیقا با اروپا آمیخته است اما فرانسه در کنار آلمان رهبران این قاره هستند. مکرون خواهان این است که اتحادیه اروپا یک قطب اقتصادی شود که نقش مهمی در نظم جهان چندقطبی ایفا می‌کند.

برای رسیدن به این هدف، او بر این باور است که باید اقتصاد فرانسه را بیش از حد جوان سازد. او قصد دارد «خودرضایتی» فرانسوی‌ها را به جاه‌طلبی تبدیل سازد، کشوری که انرژی خود را از دست داده به یک کشور پویا تبدیل کند و کشوری که کارآفرین بود را با حسی از هدف و هدفمندی ملی تجدید سازمان کند. مکرون استراتژی خود را «مرکز گرایی رادیکال» می‌نامد یعنی مرکزی که اصیل و جسور است، با مشکلات قرن ۲۱ (تروریسم، امنیت سایبری، تغییرات آب و هوایی) دست و پنجه نرم کند و فقط میان راست و چپ قدیمی در نوسان نباشد. همان‌طور که مکرون در ماه اکتبر به مجله اشپیگل گفت: «پست مدرنیسم بدترین چیزی بود که می‌توانست برای دموکراسی ما رخ دهد» زیرا ایده یک اسطوره ملی متقاعدکننده را نابود کرد و با آن امکان حس وحدت و هدف ملی نابود شد. او گفت: «زندگی سیاسی مدرن باید معنی نمادگرایی (سمبولیسم) را از نو بیابد. ما باید یک جور قهرمانسازی سیاسی را بسازیم. ما باید یکبار دیگر برای ایجاد روایت‌های بزرگ تغییر کنیم.»

 بیرون آمدن از لاک گذشته

وقتی مکرون رقابت‌های خود برای ریاست‌جمهوری را در تابستان ۲۰۱۶ شروع کرد، توجه چندانی به او نمی‌شد. او هرگز نامزد این مقام نشده بود. تجربه او در حکومت داری محدود بود به دو سال به‌عنوان بازرس مالیه در وزارت اقتصاد و دو سال هم به‌عنوان وزیر اقتصاد، صنعت و امور دیجیتال. حتی تا چند ماه پس از ورود او به رقابت ها، سازمان‌های نظرسنجی اصلا او را در نظرخواهی‌های خود به حساب نمی‌آوردند. وقتی رقابت‌ها شروع شد، مکرون سیاستمداران باتجربه را در دل گرد و غبارها به جا گذاشت و از آنها عبور کرد. او در دور اول میدان را به دست گرفت و ۶۶ درصد آرا را در انتخابات میان دوره‌ای ماه می ‌علیه مارین لوپن (رهبر جبهه ملی راست افراطی) به دست گرفت. حزب تازه تاسیس او با عنوان «جمهوری به پیش» (La République en Marche) ۳۰۸ کرسی از ۵۷۷ کرسی را در پارلمان به‌دست آورد. این حزب در کنار حزب متحد خود یعنی «جنبش دموکراتیک» - که حزبی قدیمی بود و در راست میانه ریشه داشت- در مجموع ۳۵۰ کرسی به‌دست آورد و به مکرون امکان داد تا دستور کار قانونی خود را بدون مصالحه‌ای بزرگ به تصویب برساند.  پیروزی مکرون نظام حزبی قدیم را از هم گسست. حزب حاکم سوسیالیست سقوط کرد. نامزد این حزب تنها ۶ درصد از آرای ریاست‌جمهوری را به‌دست آورد و این حزب تقریبا ۹۰ درصد از کرسی‌هایش را در پارلمان از دست داد. نامزد جمهوری‌خواه محافظه‌کار نیز نتوانست به دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری برسد و جمهوری‌خواهان ۴۰ درصد کرسی هایشان را از دست دادند. جبهه ملی – که با شکست لوپن شوکه شده بود- به یک کشمکش برای رهبری در غلتید؛ کشمکشی که ممکن است شخص لوپن نتواند از آن کامیاب بیرون آید. ژان لوک ملانشون، یک ضدسرمایه‌دار چپ افراطی و یک عوام‌فریب، بیرقشورش پوپولیستی را برافراشت اما حزب او «فرانسه تسلیم‌ناپذیر» کرسی‌های اندکی در پارلمان دارد و نفوذش در خیابان‌ها بسیار کاهش یافته است. او تاثیر ناچیزی داشته است. در بحبوحه توفان «پوپولیسم بومی» در اروپا و آمریکا، پیروزی مکرون فرانسه را به مدافع ارزش‌های لیبرال دموکراسی و بین‌الملل‌گرایی تبدیل کرد. این شگفت‌آور بود. برای سال‌ها، رکود اقتصادیو ناکامی‌های سیاسی بیشتر مردم فرانسه را به آینده بدبین کرد و علاقه‌مند شدند بیش از آنکه در جهان مشارکت داشته باشند، مورد حمایت قرار بگیرند. در نظرسنجی که در سال ۲۰۱۶ در YouGov انجام گرفت، ۸۱ درصد از پاسخ‌دهندگان در فرانسه گفتند که باور دارند جهان در مسیر بدتر شدن قرار گرفته است و فقط ۳ درصد اعلام کردند جهان در مسیر بهبود قرار دارد. این بدترین نتیجه در میان ۱۷ کشور نظرسنجی شده بود.

رکود اقتصادی فرانسه دلیل بیشتر این بدبینی‌ها بود. راستش، بسیاری به خوبی کار می‌کنند و کیفیت بالای زندگی در فرانسه لااقل برای آنها همچنان هست. اما تصویر بزرگ‌تر جامعه‌ای را نشان می‌دهد که در آن بسیاری برای یک زندگی آبرومند تقلا می‌کنند. رشد تولید ناخالص داخلی فرانسه همواره در سطح متوسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) مانده است. همان طور که مکرون اغلب تاکید می‌کند، فرانسه تنها اقتصاد بزرگ اروپاست که بر بیکاری توده‌ای فائق نیامده است. به مدت سه دهه، بیکاری فرانسوی‌ها حدود ۱۰ درصد چرخیده است. در سال ۲۰۱۶، تقریبا ۲۵ درصد از کسانی که در میانگین سنی ۱۶ تا ۲۴سال قرار داشتند و فعالانه در جست و جوی شغل بودند، نمی‌توانستند شغلی بیابند و بسیاری دیگر کاری نیمه وقت داشتند یا شغلی داشتند که کمتر از سطح مهارتشان بود. شکاف میان فقیر و غنی عمیق شده و نرخ فقر افزایش یافته است. فقر در فرانسه به همان اندازه که پدیده‌ای برای جوانان و بیکاران است، پیرمردها و بازنشستگان را هم شامل می‌شود. به گفته صندوق کودکان ملل متحد، حدود ۲۰ درصد از کودکان فرانسوی زیر خط فقرزندگی می‌کنند.

مشکل اساسی اقتصادی این است که در یک سیستم بازرگانی بین‌المللی باز، محصولات و خدمات فرانسوی باید در سطح جهانی رقابت کند یا اینکه سهم بازار را- حتی در داخل- از دست خواهد داد. به لحاظ داخلی، دو نیروی مهم پویایی بخش خصوصی را متوقف می‌کنند: هزینه‌های عمومی سر به فلک کشیده در کنار مالیات‌هایی که برای آن پرداخته می‌شود و یکبازار کار آشکارا مورد حمایت. بخش دولتی فرانسه ۵۶ درصد GDP را در دست دارد و این بزرگ‌ترین سهم در OECD است.مالیات بر حقوق فرانسوی‌ها جزو بالاترین‌ها در جهان است. کارگران فرانسوی نسبت به همتایانشان در دیگر کشورهای توسعه‌یافته بسیار مولدتر هستند، ساعات کمتری را در هفته کار می‌کنند و زمان تعطیلات بیشتری دارند و تعطیلاتملی‌شان هم نسبت به دیگر کشورها بیشتر است. الزام کاری ۳۵ ساعت کار در هفته هزینه‌های اضافه کاری را افزایش می‌دهد و بیکاری را پایین نگه نداشته است. به‌دلیل قواعد سخت مربوط به مرخصی و موارد و پرونده‌های مربوط به اخراج‌های اشتباهی که سال‌ها طول می‌کشد، مرخصی به کارمندان در زمان‌های دشواری برای کارفرمایان بسیار گران تمام می‌شود. بنگاه‌ها هم اغلب این مشکل را با استخدام کارگران موقت حل می‌کنند. این مساله یک بازار کار دولایه را ایجاد می‌کند که میان کسانی که دارای موقعیت دائمی حفاظت شده هستند و کسانی که به دلیل مشاغل و قراردادهای موقتی زندگی دشواری دارند پخش می‌شود.

 کار شروع می‌شود

با این حال، مکرون شروعی موفقیت‌آمیز داشته و کار خود را در زمان بهبود شرایط اقتصادی شروع کرده است. رشد تولید ناخالص داخلی فرانسه در حال افزایش و تقریبا به ۲ درصد رسیده است، نزدیک به رشد آلمان و به‌طور کلی منطقه یورو. در پاییز ۲۰۱۷، بیکاری به ۷/ ۹ درصد کاهش یافته است. اعتماد مصرف‌کننده در بالاترین سطح طی یک دهه گذشته است. کسری بودجه ۲۰۱۷ این کشور ۹/ ۲ درصد GDP بود که کمتر از محدودیت ۳ درصدی است که اتحادیه اروپا الزامی کرده است؛ آستانه‌ای که فرانسه چند سالی است از آن رد شده است. در سال ۲۰۱۸، کسری بودجه باید ۶/ ۲ درصد باشد که به معنای کاهش هزینه برنامه ریزی شده دولتی است که موجب کاهش برنامه‌های رفاهی و هزینه‌های نظامی شده که سال بعد جبران می‌شود. (مکرون در نظر دارد تا بودجه نظامی فرانسه هدف ۲ درصدی GDP ناتو تا سال ۲۰۲۵ را محقق سازد). هدف مکرون صرفه جویی در هزینه‌های عمومی تا ۵۱ درصد GDP ظرف ۵ سال است. این یک موفقیت بزرگ خواهد بود، چراکه باعث کاهش چشمگیر مالیات می‌شود. پاریس برای افزایش رشد باید شرکت‌های داخلی و خارجی را به سرمایه‌گذاری در فرانسه ترغیب کرده و مشاغل جدید دائمی به وجود آورد. دولت‌های فرانسه اغلب به استخدام کارمندان بیشتر – از جمله معلمان و کارکنان در نظام مدرسه دولتی- روی آورده‌اند تا بیکاری را کاهش دهند. اما مشاغل بخش‌خصوصی ارزش بیشتری برای اقتصاد به‌وجود می‌آورد.

به معنای وسیع‌تر کلمه، مکرون باید نزاع گسترده فرانسوی‌ها با سرمایه‌داری، سود و ریسک‌پذیری را کاهش دهد. گام اول و مهم مکرون بازنویسی قواعد طولانی مدت بازار کار بود. انتظار می‌رفت که اتحادیه‌های اصلی مقاومت شدیدی در برابر تغییر به خرج دهند. با این حال، دولت بیشتر تابستان را صرف مشاوره با آنها کرد.حتی «کنفدراسیون عمومی کار» (CGT)، متحد سابق حزب کمونیست، مذاکره را انتخاب کرد. رهبری CGT داشت به یک وضعیت و خلق و خوی در حال تغییر در میان اعضای اتحادیه‌ها و حامیان پاسخ می‌داد. امروز تعداد کمتری از مردم – ده‌ها هزار نه صدها هزار- به تظاهرات خیابانی روی می‌آورند و به دلیل محدودیت‌های قانونی، اعتصاب کارگران راه‌آهن در بخش دولتی، کارکنان خدمات وسایل نقلیه، کامیون‌ها و کارکنان خطوط هوایی دیگر نمی‌توانند کشور را تعطیل کنند مانند بحران‌های معروف گذشته در سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۹۵.

در ماه اکتبر، مذاکرات در مورد مزایای بیمه بیکاری در فرانسه آغاز و به دنبال آن بحث‌هایی در مورد کاهش تنوع و هزینه‌های طرح‌های بازنشستگی مطرح شد. یکبار دیگر، هدف همانا کاهش هزینه‌های بده بستان در فرانسه و بنابراین، ترغیب شرکت‌ها به سرمایه‌گذاری و استخدام است. دولت نیز در نظر دارد تا برنامه‌های بازآموزی حرفه‌ای، آموزش حرفه‌ای و کارآموزی را با استفاده از مدل‌های «انعطاف‌پذیری» آلمان و کشورهای اسکاندیناوی افزایش دهد. این یک سوال است که آیا این نوع سیاست‌ها می‌توانند اقتصاد را به سرعت رشد دهند تا افکار عمومی به سوی ایده‌های خوش‌بینانه در مورد چشم‌انداز اقتصادی فرانسه میل کنند یا خیر. مکرون امیدوار به نتایج قابل توجه در عرض یک یا دو سال آینده است. فاز انبساطی که در حال حاضر در جریان است، کمک‌کننده خواهد بود. در ماه اکتبر، مذاکرات در مورد مزایای بیمه بیکاری در فرانسه آغاز شد و به‌دنبال آن بحث‌هایی در مورد کاهش تنوع و هزینه‌های طرح‌های بازنشستگی مطرح شد. یکبار دیگر، هدف همانا کاهش هزینه‌های بده بستان در فرانسه و بنابراین، ترغیب شرکت‌ها به سرمایه‌گذاری و استخدام است. دولت نیز در نظر دارد تا برنامه‌های بازآموزی حرفه‌ای، آموزش حرفه‌ای و کارآموزی را با استفاده از مدل‌های «انعطاف‌پذیری» آلمان و کشورهای اسکاندیناوی افزایش دهد. این یک سوال است که آیا این نوع سیاست‌ها می‌توانند اقتصاد را به سرعت رشد دهند تا افکار عمومی به سوی ایده‌های خوش‌بینانه درمورد چشم‌انداز اقتصادی فرانسه میل کنند یا خیر. مکرون امیدوار به نتایج قابل‌توجه در عرض یک یا دو سال آینده است. فاز انبساطی که درحال‌حاضر در جریان است، کمک‌کننده خواهد بود.

 رویاهای قاره‌ای

موفقیت یا شکست مکرون در تمام اروپا طنین خواهد افکند. برای دهه‌ها، شراکت میان فرانسه و آلمان دستور کار اروپا را تعیین و محتوا و سرعت یکپارچگی و ادغام را هم تعیین کرده است؛ اما وقتی اقتصاد فرانسه عقب ماند و رهبری سیاسی به لحاظ کیفی افت کرد، اتحادیه اروپا تمرکز ترویج‌دهنده ایده‌های جدید و نیروی پیشران خود را از دست داد. آنگلا مرکلسال‌ها منتظر مانده تا فرانسه رهبر قوی به خود ببیند تا بتواند با او کار کند. برای مکرون، اصلاح فرانسه و اروپا نمایاننده دو روی یک سکه است. در سخنرانی که مکرون دو روز پس از انتخابات آلمان در سپتامبر ایراد کرد، رئیس‌جمهور جدید فرانسه برنامه وسیعی برای توسعه اروپا مطرح کرد. ایده‌ای که در بطن برنامه مکرون بود، این بود که در ازای مسوولیت مالی فرانسه و اصلاح اقتصادی، آلمان از ادغام و یکپارچگی نزدیک‌تر منطقه یورو حمایت کند؛ از جمله از بودجه مشترک برای تامین مالی سرمایه‌گذاری‌های مشترک و کمک به کشورها برای خروج از رکود ملی. یک وزیر دارایی برای منطقه یورو و یک پارلمان برای منطقه یورو شکل خواهد گرفت که البته مجزا از پارلمان اروپایی خواهد بود. مکرون خواستار هماهنگ‌سازی نرخ مالیات بردرآمد شرکت‌های ملی و مالیات بر کربن در اتحادیه اروپا است.  مکرون معتقد است که یکپارچگی عمیق‌تر اروپایی به نفع منافع ملی فرانسه است؛ زیرا حاکمیت ملی و حاکمیت اروپایی جدایی‌ناپذیرند. او در سال ۲۰۱۷ به روزنامه‌نگار «اریک فوتورینو» گفت: امروز وقتی پای انرژی، مهاجرت، فناوری و برخی مسائل نظامی به میان می‌آید، حاکمیت فرانسه «در سطح ملی و اروپایی وجود دارد. فرانسه نمی‌تواند در برابر گوگل و فیس بوک پیروز شود؛ اما اروپا می‌تواند. لااقل می‌تواند آنها را به قاعده درآورد.» میتران با آن موافق بود. برنامه مکرون ایجاد یک اتحادیه اروپای دو لاینی یا دو ریلی است: در یک لاین یا مسیر آن ۱۹ کشور و در لاین یا مسیر دیگر، بقیه کشورهای اروپایی. او معتقد است یک اتحادیه اروپای بزرگ شده «قدرتی اقتصادی است که می‌تواند با چین و آمریکا رقابت کند.»

مکرون می‌خواهد بودجه منطقه یورو به چند درصد بالاتر از GDP منطقه یورو برسد، بسیار بالاتر از ۲/ ۱ درصدی که اکنون اتحادیه اروپا به امور مالی مشترک اختصاص می‌دهد. مکرون همچنین معتقد است که مرزهای اتحادیه اروپا باید مثل مرزهای ملی شود تا مسافرت و مهاجرت قابل کنترل‌تر شود. به این وسیله، او می‌خواهد افراط‌گرایان مسلمان را هم کنترل کند. او همچنین می‌خواهد دفتر پناهندگی اروپا را دایر کند تا فرآیند پذیرش یا رد پناهجویان را سرعت بخشد. اینکه مکرون تا چه حد می‌تواند دستور کار اروپایی خود را اجرا کند، به مرکل هم بستگی دارد.در هر حال، در بده بستان‌های اروپا با آمریکا، مکرون نقش مهمی خواهد داشت. او انگلیسی را خوب می‌داند و غرایز جهان‌شهری دارد و از سابقه بانکداری نیز برخوردار است. او در صنایع رسانه و تکنولوژی فرانسه هم تجربیاتی دارد. او ترامپ را به چالش کشیده است. اکنون بار زیادی به دوش مکرون است. تز فوق‌لیسانس او در مورد ماکیاولی بود که می‌گفت: شهریار موفق نیازمند مهارت زیاد و شانس زیاد است. مکرون هر دو را دارد. اکنون فرانسه و اروپا در انتظار تصمیم اوست.

ترجمه و تنظیم از محمدحسین باقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۷
علیرضا آیت اللهی
یورو نیوز تحلیل کرد؛

چالش‌های مهم اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۸

اتحادیه اروپا
شناسهٔ خبر: 4179026 - 
برخی می گویند اروپا دیگر نقش گذشته را ندارد اما تحولات سال ۲۰۱۷ نشان داد که اروپا خصوصا در زمانی که آمریکای تحت رهبری ترامپ نفوذش را از دست می دهد بار دیگر نقش عمده‌ای در چالشهای جهانی دارد.

به گزارش خبرگزاری مهر، یورو نیوز در تحلیل مهمترین چالش های پیش روی اتحادیه اروپا در سال جدید میلادی می نویسد:  برخی می گویند دیگر نقش گذشته را ندارد و در جهانی که چین و روسیه به اوج قدرت رسیده اند دیگر جایی برای قاره سبز نمانده است. اما تحولات سال ۲۰۱۷ نشان داده است که اروپا خصوصا در زمانی که آمریکای تحت رهبری دونالد ترامپ نفوذش را از دست می دهد بار دیگر نقش عمده‌ای در چالشهای جهانی دارد.

بررسی تحولات سال ۲۰۱۷ نشان می دهد که چالشهای اروپا و اعضای اتحادیه بنوعی چالشهای جهان پیش روی ما هستند. به همین دلیل استراتژی اتحادیه اروپا در برخورد با این چالشها در سال آینده میلادی برای جهان ما تعیین کننده است.

مهمترین چالش اروپا در سال آینده همچنان بحران مهاجرت، (برگزیت) خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، قدرت گرفتن گروههای راست افراطی و استراتژیهای اروپا در زمینه سیاست خارجی و مدیریت بحران در برابر استراتژیهای بی سابقه ایالات متحده تحت رهبری دونالد ترامپ است.

بحران مهاجرت

اروپا از سال ۲۰۱۵ با بحران بی‌سابقه مهاجرتهای گسترده در این قاره مواجه بوده است. جنگ، تروریسم، فقر و گرسنگی مهمترین دلایل حضور بی‌شمار پناهجویان در قاره اروپا است. پناهجویانی از سوریه که درگیر مرگبارترین جنگ هستند، افغانستان و عراق که هنوز روی آرامش را ندیده اند و تروریسم و بحران امنیت مهمترین چالش آنهاست و مانند همیشه پناهجویانی از قاره سیاه که دهه هاست قربانی حکومتهای دیکتاتوری، فقر و گرسنگی هستند.

در سه سال اخیر نزدیک به ۴۰۰ هزار پناهجو از مرز اصلی قاره اروپا با آفریقا، دریای مدیترانه، به قصد زندگی در محیطی بهتر و ساخت آینده‌ای روشن برای فرزندان در سختترین شرایط به قاره سبز می آیند.

نزدیک به ۳۳ هزار نفر از این پناهجویان در ۵ سال اخیر در این دریا جان باخته اند. به گفته سازمانهای مدافع حقوق پناهجویان مدیترانه تبدیل به خطرناک‌ترین مرز جهان در سالهای اخیر شده است. همزمان در آخرین روزهای سال ۲۰۱۷، سازمان عفو بین الملل گزارشی منتشر کرد که طی آن اروپا به شراکت در شکنجه و برده داری از پناهجویان محکوم شده است.

معضل دیگر ورود پناهجویانی است که از خاورمیانه و قاره آسیا به اروپا می آیند. تعداد این پناهجویان هم بدلیل جنگ سوریه در سالهای اخیر افزایش ویژه‌ای داشته است. آنها نیز در بسیاری از کشورهای شرق اروپا مورد آزار و سرکوب و تبعیضهای گسترده قرار می گیرند.

کشورهای اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۷ تصمیم گرفتند برای حل مشکل پناهجویان با سهمیه بندی بتوانند از تمامی پناهجویان میزبانی کنند. اما در این سهمیه بندی کشورهای شرق اروپا، خصوصا مجارستان و جمهوری چک که راستگرایان افراطی در آن حاکم هستند حاضر نیستند سهمیه‌های خود را بپذیرند. تا جایی که این موضوع اصلی‌ترین مایه تنش میان کشورهای غرب و شرق اروپا در آخرین نشست سران رهبران اروپایی بود. آنگلا مرکل که کشورش آلمان میزبان بیشترین تعداد از پناهجویان در سالهای اخیر بوده است با انتقاد شدید از کشورهای شرق اروپا در آخرین نشست سران اروپایی در ماه دسامبر اعلام کرد باید همبستگی بیشتری در اروپا برای میزبانی از پناهجویان وجود داشته باشد.

به این ترتیب می توان گفت که یکی از اصلی‌ترین چالشهای اروپا در سال ۲۰۱۸ میلادی مبارزه با مهاجرتهای غیرقانونی و رعایت حقوق بشر درباره پناهجویانی است که وارد اروپا می شوند. همچنین کمیسیون اروپا باید درباره اتهاماتی که سازمان عفو بین الملل درباره این اتحادیه مبنی بر شراکت و حمایت از دولت لیبی که در ماههای اخیر عامل اصلی شکنجه و آزار وبرده داری پناهجویان بوده است، پاسخگو باشد.

آینده برگزیت

دومین چالش اروپا در سال آینده برگزیت، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا خواهد بود. ۲۳ ژوئن سال ۲۰۱۶ شهروندان بریتانیا در یک همه پرسی به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا رای دادند. در سال ۲۰۱۷ مذاکرات برگزیت بین کمیسیون اروپا و نمایندگان دولت بریتانیا آغاز شد و در اولین هفته از ماه دسامبر اولین دور مذاکرات به پایان رسید. البته پایان دور اول مذاکرات بعد از شش ماه انجام شد و هیچکدام از دوطرف مذاکره انتظار طولانی شدن این مذاکرات را نداشتند. اعضای کابینه و حزب محافظه کار در جریان واقعی روند برگزیت متوجه شده اند که مسایل فراوانی وجود دارند که بریتانیا را در مذاکرات متضرر خواهند کرد. این عده همانهایی هستند که ماههای پیش از برگزاری همه پرسی برگزیت مردم بریتانیا را تشویق به خروج از اتحادیه اروپا می کردند و حال معلوم شده است که ضرر و زیان بریتانیایی‌ها از خروج بسیار بیشتر از ماندن در اتحادیه اروپا بوده است.

محور اصلی مذاکرات برگزیت در دور اول وضعیت شهروندان اروپایی مقیم بریتانیا، نقش دادگاه عالی اروپا و تبیین گذرگاههای مرزی بین دو ایرلند که یکی از آنها یعنی جمهوری ایرلند عضوی از اتحادیه اروپا است بود. بحثها بیشتر بر سر حقوق شهروندان اروپایی در بریتانیا بود که مذاکرات را به تاخیر انداخت. قرار است در دور دوم مذاکرات اتحادیه اروپا و بریتانیا ادامه رابطه تجاری بین اروپا و بریتانیا پس از نهایی شدن برکسیت را مورد بحث قرار دهند. بریتانیا در حال حاضر به عنوان عضوی از اتحادیه اروپا مزایای زیادی در بازار مشترک اروپایی دارد و با خروج از اتحادیه آنها این مزایا را از دست خواهند داد. میشل بارنیه، کمیسر اروپایی و رئیس هیات مذاکرات برکسیت از سوی اتحادیه اروپا نشان داده است که اتحادیه اروپا در این مذاکرات در موضع قدرت قراردارد و حاضر نیست از حقوق خود کوتاه بیاید.

به این ترتیب به نظر می رسد که مذاکرات برگزیت در دور دوم به کندی دور اول دنبال شود و این موضوع بزرگترین تهدید روی دولت محافظه کار بریتانیا و شخص نخست وزیر ترزا می است که بیش از همیشه جایگاهش متزلزل شده است. بریتانیا باید تا ماه مارس سال ۲۰۱۹ بطور کامل از اتحادیه اروپا خارج شود و به نظر نمی رسد تا پیش از پایان مذاکرات ترزا می همچنان نخست وزیر بریتانیا باشد و کمیسیون اروپایی ناگزیر باید با جانشین‌های او مذاکره کنند. جانشین‌های خانم می، مانند بوریس جانسون، می توانند در میان حامیان برگزیت سخت باشند و این ادامه مذاکرات در سال جدید میلادی را سخت تر خواهد کرد.

بحران راستهای افراطی در اروپا

یکی از بحران‌های مهم دیگری که اتحادیه اروپا با آن دست و پنجه نرم می کند به قدرت رسیدن راستهای افراطی در کشورهای عضو اتحادیه است. احزاب افراطی دست راستی اروپا چه از «پوپولیست» باشند و چه به افراطی‌ترین بخش طیف احزاب دست راستی سنتی تر تعلق داشته باشند، به موفقیت هایی در کشورهای مختلف اروپا دست پیدا کرده اند. بحران منطقه پولی یورو و جریان ورود پناهجویان به تقویت این احزاب، و همچنین پیروزی‌های مهم انتخاباتی برای آنها در کشورهایی مانند مجارستان، اتریش، جمهوری چک و لهستان و اسلوواکی منجر شده است.

نمونه مشخص آن مجارستان است. این کشور تحت رهبری ویکتور اوربان یکی از بزرگترین منتقدان سیاستهای پذیرش مهاجران در اروپا است.

راست افراطی و مهاجرستیزی در مجارستان

ویکتور اوربان در مقام نخست وزیر مجارستان با وجود اینکه از سال ۲۰۱۰ به عنوان رهبر حزب محافظه کار فیدش به قدرت رسید اما اندک اندک در پی تحولات در اروپا به راستهای افراطی متمایل شده است. تا آنجایی که حاضر نیست به هیچ کدام از قوانین اروپایی درباره مهاجرت تن دهد و کمیسیون اروپا همانگونه که پیشتر درباره لهستان به اجرا گذاشته شده است قصد دارد سال ۲۰۱۸ هم ماده هفتم قانون اروپایی علیه این کشور را اجرایی کند.

قولی که ژان کلود یونکر، رئیس کمیسیون اروپایی در سال ۲۰۱۷ داد و اعلام کرد تمام کشورهایی که از قوانین اروپایی تمکین نکنند از جمله لهستان، مجارستان و اسلوواکی و جمهوری چک را تنبیه خواهد کرد. اما این تنها شرق اروپا نیست که دچار این بحران شده است.

در غرب اروپا نیز ورود راستهای افراطی برای اولین بار به بوندستاگ، پارلمان آلمان، پس از جنگ جهانی دوم، اشغال پستهای کلیدی دولت ائتلافی اتریش توسط اعضا و رهبران حزب راست افراطی آزادی، محبوبیت راستهای افراطی در انتخابات اخیر فرانسه، همه و همه نشان می دهد اروپایی که در سال ۲۰۱۸ نیز میزبان انتخابات جدیدی نیز است با چالش راستهای افراطی روبرو است. با افزایش طرفداران دیدگاههای افراطی و بیگانه ستیز در اتحادیه اروپا، بر قدرت احزاب راست افراطی در این اتحادیه بطور قابل توجهی افزوده شده است.

استراتژیهای اروپا در زمینه سیاست خارجی و مدیریت بحران در برابر استراتژیهای بی سابقه ایالات متحده

چالش دیگر اروپا ادامه همکاریهای جهانی با متحد تاریخی این قاره ایالات متحده آمریکا است. روی کار آمدن دونالد ترامپ در اروپا تمام معادلات را حتی برای کشورهای متحد و دوست این کشور عوض کرده است. تصمیم‌های بی‌سابقه دونالد ترامپ درباره برخی از موضوعهای مورد مناقشه بین المللی برخلاف تمام پیش بینی‌ها بوده است. دو مورد مهم آن درباره دو بحران تاریخی و تنش زا در منطقه خاورمیانه است که اتحادیه اروپا و نماینده عالی آن فدریکا موگرینی در سیاست خارجی و امور امنیتی برخلاف انتظار کاخ سفید از مواضع رئیس جمهوری آمریکا حمایت نکردند.

اولین مورد واکنش به تصمیم دونالد ترامپ مبنی بر خروج از برجام بود. رئیس جمهوری آمریکا که همواره در دوران انتخاباتی برجام را توافقی بد عنوان کرده بود در اکتبر سال ۲۰۱۷ اعلام کرد قصد دارد از برجام خارج شود. فدریکا موگرینی ساعتی پس از این اعلام رئیس جمهوری ترامپ اعلام کرد اتحادیه اروپا برتعهدات خود براجرای توافق هسته‌ای تاکید می کند و خروج یکی از امضا کنندگان این توافق کل برجام را زیر سوال نخواهد برد. آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه و ترزا می، نخست وزیر بریتانیا با صدور یک بیانیه مشترک بر پایبندی این سه کشور بر اجرای کامل توافق هسته‌ای با ایران تاکید کردند.

تصمیم دیگر دونالد ترامپ شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسراییل و انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به این شهر بود. این تصمیم هم با واکنش منفی اتحادیه اروپا و رهبران کشورهای عضو مواجه شد. فدریکا موگرینی اعلام کرد تنها در روزی می توان بیت المقدس را پایتخت اسراییل نامید که این شهر پایتخت کشور مستقل فلسطینی هم باشد.

اغلب رهبران کشورهای متحد مهم ایالات متحده در اروپا نیز از این تصمیم رئیس جمهوری آمریکا انتقاد کرده اند. رهبران آلمان، بریتانیا و فرانسه تصمیم دونالد ترامپ را پرضرر و خطرناک خواندند. برلین با صراحت اعلام کرد که از تصمیم ترامپ حمایت نخواهد کرد و خانم مرکل، صدراعظم آلمان گفت که سعی خواهد کرد از این تصمیم دوری کند. دولت محافظه کار بریتانیا و یکی از نزدیکترین کشورهای متحد آمریکا تصمیم آقای ترامپ را نگران کننده خواند و اعلام کرد این تصمیم کمکی به صلح خاورمیانه نخواهد کرد. دولت امانوئل ماکرون تصمیم دونالد ترامپ را کاملا تاسف برانگیز خواند. وزیر خارجه فرانسه، ژان ایو لودریان گفت که تصمیم وی تمام راهها بسوی صلح خاورمیانه را مسدود خواهد کرد.

ادامه این روند اتحادیه اروپا را در سال آینده میلادی بیش از پیش در مقابل ایالات متحده قرار خواهد داد. به عنوان نمونه هنوز معلوم نیست که تصمیم نهایی ترامپ با توجه به رای کنگره آمریکا مبنی بر خروج از برجام چه خواهد بود و آیا عملا اروپا به برجام متعهد خواهد ماند یا نه؟

درباره بحران شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسراییل از سوی ترامپ هم که تنها حمایت رئیس جمهوری چک، میشل زمان، در اتحادیه اروپا را به همراه داشته است باید منتظر ماند و دید موضع نهایی اروپا با افزایش تنشها در منطقه خاورمیانه چه خواهد بود. رویدادهای سال ۲۰۱۷ دست کم نشان می دهند که اروپا در موضع سیاست خارجی کاملا مستقل از دولت آمریکا تصمیم می گیرد و این موضوع می تواند روابط «ترانس آتلانتیک»، فرای اقیانوس اطلس، اتحادیه اروپا را دچار تغییر و تحولات تاریخی کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۲
علیرضا آیت اللهی