خلاصهای از جنگ فعلی سوریه
دقیقا معلوم نیست چه کسی با چه کسی میجنگد
خلاصهای از جنگ فعلی سوریه
صلاح منتصر مینویسد: اکنون سوالی که همه را متحیر کرده، این است که همه میخواهند بدانند دقیقا در سوریه چه میگذرد و چه کسی با چه کسی میجنگد؟صلاح منتصر، نویسنده و روزنامهنگار مشهور مصری و از همکاران قدیمی حسنین هیکل در روزنامه الاهرام است که به واسطه ستون ثابتش موسوم به « فقط یک اظهار نظر» در این روزنامه به شهرت رسیده است.
خلاصهای از جنگ فعلی سوریه
نوآوران -
از 15 مارس آن سالی که گمان می رفت سوریه سوار قطار بهار عربی شده، اکنون معلوم شده که مسیری که پیموده کاملا متفاوت بوده است و هیچ کدام از تحولات مشابهی که در پی بهار عربی در کشورهای عربی رخ داد، در آن جا رخ نداده است، اکنون سوالی که همه را متحیر کرده، این است که همه می خواهند بدانند دقیقا در سوریه چه می گذرد و چه کسی با چه کسی می جنگد؟
در گزارشی که اخیرا خبرگزاری فرانسه منتشر کرده تلاش شده است تا اندازه ای پاسخی به این سوال یافت شود: درباره کسانی که در سوریه میجنگند میتوان به طور خلاصه گفت: اول، یک طرف جبهه، جبههای است که بزرگترین طرف آن ارتش سوریه است که 300 هزار سرباز دارد و در مقابل آن «جیش الفتح» مبارزه می کند که «حرکت احرار الشام»و «فیلق الشام» و «جبهه فتح الشام» (جبهه النصره سابق) را در خود جای داده است.
در حال حاضر تمرکز درگیری های این جبهه برای تسلط بر شهر حلب و مناطق غوطه الشرقیه، نزدیک دمشق است که در مقابل گروه های مخالف که در راس آنها «جیش الاسلام» قرار دارند در حال جنگ است.
دوم: جبهه دولتی یا ارتش سوریه است که علیه داعش می جنگد و نبردی است که در آن ارتش در رقه پیشروی کرد اما مجبور به عقب نشینی شد.
سوم: جبهه دولتی یا مبارزه ارتش با کردها است که در شهر حسکه شمال شرق سوریه جریان دارد که در نتیجه آن در حال حاضر کردها بر 90 درصد حسکه تسلط دارند.
چهارم: جبهه کردها علیه داعش است که مناطق کردنشین را به تصرف خود در آورده اند و کردها نیز تلاش می کنند نسبت به پیشروی های آنها واکنش نشان دهند، در این رابطه تا کنون کردها موفق شدهاند نوعی خودمختاری موقت را در شمال و شرق سوریه اعلام کنند.
پنجم: جبهه داعش علیه دیگر گروه های مخالف مورد حمایت ترکیه است.
ششم: در این چارچوب حکومت سوریه بر حدود 35 درصد از اراضی سوریه تسلط کامل دارد که مهمترین آنها دمشق و حمص و حماة و مناطق ساحلی و مناطق غربی حلب است.
شبکه داعش نیز در حال حاضر بر حدود 35 درصد از اراضی سوریه تسلط دارد که عموما شامل استان دیرالزور (شرق مرزهای سوریه با عراق) و بخش بزرگی از استان رقه (در شمال سوریه) و مناطق مختلف دیگر در استان های حلب و حماه (در مرکز) و دمشق و حمص و جنوب سوریه می شود.
کردها هم بر 18 درصد از خاک سوریه تسلط دارند که شامل بخش بزرگی از استان های رقه و حلب و همچنین بخش بزرگی از مناطق مرزی سوریه - ترکیه می شود. دیگر گروه های مسلح از جمله «فتح الشام» نیز بر 12 درصد از خاک سوریه تسلط دارند که شامل استان ادلب به استثنای دو شهری که فعلا تحت محاصره هستند، می شود.
کردها و بلوای سوریه
«نیروهای کرد سوریه جزو شجاعترین و اثرگذارترین نیروها در جنگ علیه داعش در سوریه بودهاند. با این حال، در وضع کنونی آنها هم ممکن است در مسیری قرار بگیرند که جزو خائنترین افراد محسوب شوند.»
به گزارش ایسنا، جان وایت در تحلیلی برای مجله آمریکایی “کانترپانچ” مینویسد: «چه نیروهای کردی که در سایه توجهات ی.پ.گ (یگانهای مدافع خلق) سازماندهی شدند و چه کردهایی که تحتالحمایه نیروهای اس.دی.اف (نیروهای دموکراتیک سوریه) بودند، هیچ شکی نیست نقشی که آنها در مقاومتهای اولیه در شمال سوریه از خود نشان دادند، چشمگیر بود و اکنون نیز نقش آنها در مبارزه علیه داعش تاریخساز میشود. واضح است کردهایی که به پیشروی در استان رقه ادامه میدهند و از شمال نزدیک مرکز این استان میشوند با حمایت ارتش آمریکا قصد دارند تا با بهرهبرداری از هرج و مرج حاصل از درگیریها، منطقه خودمختار “روژاوا” (کردستان غربی) را با مرکزیت حسکه برای خود دست و پا کنند.
در ابتدا نگرانیها درباره نیات کردها ماه مارس و زمانی برانگیخته شد که کردها و متحدانشان با برگزاری نشستی در شهر رمیلان استان حسکه به صورت یکجانبه فدراسیون خودمختارشان را در شمال سوریه اعلام کردند و همانطور که قابل درک است دولت سوریه از پذیرش و یا به رسمیت شناختن آن امتناع کرد. در ژانویه، دو ماه پیش از اعلام این خودمختاری توسط کردها، نیروهای آمریکایی کنترل فرودگاهی در خارج از رمیلان را به دست گرفتند. نیازی نیست که نابغه باشید تا به ارتباط این دو مساله با یکدیگر پی ببرید.
با این حال چیزی به نحو غیرقابل انکاری تیره و نامشخص است؛ آمریکا با کردها در چند ماه گذشته حتی به قیمت نارضایتی شدید ترکیه به عنوان متحد آنها در ناتو، یک رابطه نزدیک نظامی بر قرار کرده است. این امر بیانگر آن است که پنتاگون در کردها و سایر گروههایی که نیروهای دموکراتیک سوریه را تشکیل میدهند، نهایتا توانسته یک “نیروی سوم” را ببیند که میتوان از آن برای حضوری نظامی و ژئوپلتیک ورای درگیریهای کنونی استفاده کرد و آنها را حد فاصل دولت اسد و داعش دانست.
از این منظر، هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم موضوع تغییر رژیم در دمشق از روی میز واشنگتن برداشته شده است؛ اگرچه ممکن است اوضاع مانند شرایط کردهای عراق پس از جنگ اول خلیجفارس در۱۹۹۰-۱۹۹۱ شود که آمریکا آنها را رها کرد و این بار نیز ممکن است این شرایط برای کردهای سوریه به وجود آید بر خلاف حرفهای حمایتی که از دهان آمریکاییها خارج میشود.
میدانیم که کردها به لطف معاهده سایکس پیکو بزرگترین مردمان بیکشور جهان هستند و بین چهار کشور خاورمیانه (ایران، عراق، سوریه و ترکیه) تقسیم شدهاند و سهم عمدهای از آنها هم به سمت اروپا مهاجرت کردند. آمار دقیقی از جمعیت کردها در دست نیست اما جمعیت آنها بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر تخمین زده میشود. گفته میشود، این اشتباه است که بخواهیم آنها را یک گروه « همگن» در نظر بگیریم. آنها چگونه میتوانند چنین باشند آن هم پس از آنکه نسلها به صورت تکهتکه در کشورهای مختلف بودهاند و با سوءظن و بیاعتمادی و تجربه سرکوبهای مداوم مواجه شدهاند؟
دو و نیم میلیون کرد در سوریه هستند که اغلب در نواحی شمالی و در مرز با ترکیه زندگی میکنند. دولت اسد هم سال ۲۰۱۱ به ۳۰۰ هزار تن از آنان حق شهروندی داد؛ حرکتی که مخالفان در غرب آن را غیر سازنده خواندند.
صرف نظر از این مساله، سوریه همچنان یک کشور مستقل مانده است و مردمش نمیپذیرند که هیچکدام از بخشهایش به بهانه درگیری که بیش از ۶۰ هزار سرباز و افسر سوری جان خود را در آن دادهاند، تقسیم شود. برخی از آن سربازان و افسران همانطور که رابرت فیسک، روزنامهنگار انگلیسی در فوریه نوشت، به دست کردها کشته شدند؛ زمانی که پس از درگیری بر سر پایگاه هوایی “منغ” در سال ۲۰۱۳ عقبنشینی سربازان و افسران سوریه آن را به اراضی تحت کنترل کردها تبدیل کرد تا کردها هم آن را در قبال تبادل زندانیان به جبهه النصره تحویل بدهند. افسران سوری از سربازان جدا شده و اعدام شدند.
گرچه در واشنگتن مدتهاست که این موضوع اهمیت خود را از دست داده است، اما نیروهای زمینی ایالات متحده در سوریه بدون موافقت قبلی دولت مشروع این کشور که آن را نقض حاکمیت خود میداند، عملیات انجام میدهند و زمانی که بحث اعتماد به انگیزههای آمریکا پیش میآید، طبعا نشانههای خوبی دیده نمیشود.
جایی که واشنگتن در آن نگران است طبعا سوریها، ایرانیها و روسها هم در آن هیچ توهمی ندارند و بدون شک خود را برای هر احتمالی آماده میکنند. بدون هیچ شک و تردیدی ترکیه، کردها و داعش را در یک دسته قرار میدهد و به این ترتیب لایه جدیدی از توطئه به این درام آشکار اضافه میکند. اینکه تصور کنیم زمانی که چیزی شبیه کشور کردستان در نزدیکی مرز با ترکیه تاسیس شود، آنکارا هم عقب بنشیند و کاری انجام ندهد، توهم محض است؛ حتی اگر در هر شرایط مکانی و زمانی و حتی اگر درگیر عملیات نظامی علیه پ.ک.ک باشد.
شاعر انگلیسی ویلیام بلیک میگوید: بخشیدن دشمن آسان تر از بخشیدن دوست است.
کردها در طول تاریخ خود تمایل زیادی به پذیرش حمایت از هر قدرت امپریالیستی برای پیشبرد اهدافشان برای تشکیل یک کشور نشان دادهاند. این اشتباه آنها بوده است چرا که امپریالیسم هر چه را با یک دست داده است، با دست دیگر گرفته است.»